جدول جو
جدول جو

معنی قلعه عقر - جستجوی لغت در جدول جو

قلعه عقر
(عَ /عُ)
قلعه ای است به موصل. (از منتهی الارب). قلعه ای است محکم در کوههای موصل. اهالی آنجا از کردان هستند و آن در شرق موصل قرار دارد و به عقرالحمیدیه نیز شهرت دارد. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قَ عَ عَ کَ)
یکی از دهستانهای بخش مشیز شهرستان سیرجان. این ده در خاور بخش مشیز واقع و حدود آن به شرح زیر است:از طرف شمال به دهستان نگار، از خاور به دهستان ده تازبان و رابر، از جنوب به دهستان گیسکان، از باختر به دهستان گوغربلورد شهرستان سیرجان. این دهستان کوهستانی است. کوه لاله زار، کوه شاه و کوه بیدخوان که تمام سال در قلل آنها برف وجود دارد در این دهستان واقع شده اند. در موقع بهار دامنۀ کوه های مذکور از گلهای طبیعی پوشیده شده است و محل تفرج کوه نوردان و شکارچیان است. هوای دهستان سردسیری کامل است. (زمستان بسیار سرد تابستان معتدل). قراء دهستان از چشمه ها و رودخانه مشروب میشود. محصولات عمده آن حبوبات، غلات و لبنیات است. صادرات مهم دهستان پشم، کرک، روغن، قالی، کتیرا و زیره است. شغل ساکنین آن گله داری و زراعت وصنایع دستی زنان قالی بافی بدون نقشه است. این دهستان از 47 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود شش هزار تن است. مرکز دهستان آبادی قلعه عسکر و قراء مهم آن بشرح زیر است. بیدخوان، لاله زار، باغابر. راه فرعی اتومبیل رو قلعه مشیز به بافت تقریباً از وسط دهستان میگذرد و در زمستان بواسطۀ کثرت برف حدودگردنه مشهور کفنو مسدود میشود. بقیۀ راهها در زمستان مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ لَ)
دهی است از دهستان حومه بخش سلدوز شهرستان ارومیه، واقع در 11هزارگزی شمال باختری نقده و در مسیر شوسۀ اشنویه به نقده. موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل مالاریایی است. سکنۀ آن 245 تن است. آب آن از رود گدارچای و محصول آن غلات، توتون، چغندر و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَعَ نُ رَ)
دهی است از دهستان ززوماهرو بخش الیگودرز شهرستان بروجرد، واقع در 72هزارگزی جنوب باختری الیگودرز و 46هزارگزی شوسۀ ازنا به درود. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 245 تن است. آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ سَ)
دهی است از دهستان میان دورود بخش مرکزی شهرستان ساری، واقع در9000گزی جنوب نکا. موقع جغرافیایی آن دامنه و هوای آن معتدل و مرطوب مالاریایی است. سکنۀ آن 810 تن است. آب آن از رود خانه نکا و محصول آن برنج، پنبه، غلات، حبوبات، کنجد، ابریشم و شغل اهالی زراعت وصنایع دستی زنان بافتن پارچه های ابریشمی و نخی است. سکنۀ آن در قراء اومال و بریجان برنج کاری مینماید. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
قلعه ای است ویران بر فرات، از آن است موبد خلیل بن ابراهیم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
دهی است از دهستان اشترجان بخش فلاورجان شهرستان اصفهان، واقع در 5هزارگزی باختر فلاورجان و 4هزارگزی باختر جادۀ شهرکرد به اصفهان. موقع جغرافیایی آن جلگه وهوای آن معتدل است. سکنۀ آن 227 تن است. آب آن از کاریز و محصول آن غلات، صیفی، پنبه، برنج و شغل اهالی زراعت و گله داری، و صنایع دستی زنان کرباس بافی است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ شَ کَ نِ)
دهی است از دهستان میلانلو بخش شیروان شهرستان قوچان، واقع در 40هزارگزی جنوب شیروان و 7هزارگزی خاور مالرو عمومی امیران به دولت آباد. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل است. سکنۀ آن 630 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و بنشن و شغل اهالی زراعت و مالدارای و قالیچه بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ شی شَ / شِ)
دهی است از دهستان کاریزنو بخش تربت جام شهرستان مشهد، واقع در49هزارگزی شمال باختری تربت جام و سر راه مالرو عمومی تربت جام به فریمان. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 987 تن است. آب آن ازقنات و محصول آن غلات، پنبه، و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(صَ)
قلعۀ خرابی است بین قاهره و ایله، و ابن ساعاتی در این بیت از آن نام برده است:
سری موهنا والانجم الزهر لاتسری
و للافق شوق العاشقین الی الفجر
تأهب من صدر تخب به الکری
فما زال حتی بات منزله صدری.
(معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(ظُ)
قلعه ای است به یمن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ ؟)
بر سه فرسنگی شیراز است به طرف جنوب مایل به مشرق و بر کوهی است که به هیچ کوه پیوسته نیست و بر آنجا چشمه مختصری است. (نزهه القلوب ص 133). و رجوع به تبر (قلعه) شود
لغت نامه دهخدا
(عُ شَ)
قلعه ای است استوار در سرزمین اندلس از ناحیۀ شرق، از اعمال أشقه، و آن ازآن فرنگی ها است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ جَ فَ بِ)
بر کنار فرات و در برابر صفین است که در آن جنگ میان معاویه و امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب اتفاق افتاد. این قلعه نخست به دوسر معروف به ود مردی از بنی نمیر به نام جعبربن مالک بر آن دست یافت و به نام وی موسوم گشت. (از معجم البلدان). در دیار مضر واقع است. رجوع به نخبهالدهر دمشقی ص 191 شود
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ جَ یِ)
دهی است از دهستان خورخورۀ بخش مرکزی شهرستان سقز، واقع در 22هزارگزی جنوب خاوری سقز و کنار رود خانه جعتو. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 20 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، لبنیات، توتون و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد در جنوب باختر آبادی روی کوه آثارابنیه قلعۀ قدیم مشاهده میشود و به نام قلعه طلوع الشجر معروف است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(پُ فُ)
قلعه دارنده. قلعه بان. دژبان:
قلعه داران خزینه ها بردند
قلعه را با کلید بسپردند.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ ؟)
دهی است از دهستان میان آب (بلوک عنافجه) بخش مرکزی شهرستان اهواز، واقع در 36 هزارگزی شمال اهواز و کنار شوسۀ اهواز به اندیمشک نزدیک رود کرخه. موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن گرمسیری است. سکنۀ آن 300 تن است. آب آن از رود خانه کرخه و نهر شاپور و محصول آن غلات، برنج و شغل اهالی زراعت است. راه در تابستان اتومبیل رو است. در این آبادی محلی بنام خشنامی است که آثار ابنیۀ باستانی در آن مشاهده میشود. دبستان و آسیاب موتوری دارد. و ساکنین از طایفۀ الحائی هستند. این آبادی را خرم دژ هم میگویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(اَجْ جَ)
قلعه ای است در جوار قرطبۀ اندلس. (قاموس الاعلام) ، وکیل کردن کسی را، وکیل فرستادن، دانه بستن گیاه. (منتهی الارب) ، امضاء، بابچه شدن سباع. (تاج المصادر) ، وظیفه و راتبه مقرر کردن، گذاردن
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ عَ دُلْ لاه)
دهی است از دهستان آیدغمش بخش فلاورجان شهرستان اصفهان، واقع در 33 هزارگزی جنوب باختری فلاورجان در مسیر راه بیستگان به گردنۀ سرخ. موقعجغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 211 تن، آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان کرباس بافی است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ بِ)
قلعه ای است در افریقیه منسوب به بسربن ارطاه عامری. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قلعه جقه
تصویر قلعه جقه
کلاچک نام جایگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلعه دار
تصویر قلعه دار
کلاتدار محافظ قلعه دژبان کوتوال. یا قلعه دار سپهر. آفتاب خورشید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلعه سحر
تصویر قلعه سحر
بام دژ نام جایگاه
فرهنگ لغت هوشیار
از توابع میان دورود شهرستان ساری، از توابع نشتای عباس آباد
فرهنگ گویش مازندرانی